گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عطار:بعد از این جوهر ندیدم از صفا من نوشتم سر بی سر نامه را

❈۱❈
بعد از این جوهر ندیدم از صفا من نوشتم سر بی سر نامه را
سر بی سر نامه را کردم عیان این زمان جویم نخواهد شد روان
❈۲❈
محو شد اجزای کل من ز هم فارغم از خوف و شادی و ز غم
گنج پنهانم درین جسم آمدم سرواعلانم درین اسم آمدم
❈۳❈
من وجود خویش را فانی کنم در لقای حق به حق باقی کنم
من باسرار آورم این جسم را پس به گفتار آورم این رسم را
❈۴❈
تا بداند عاشقان سوخته اسم اعظم گشت در دین دوخته
من برای جمله عالم آمدم لاجرم در نفس آدم آمدم
❈۵❈
من برای راه عشاق آمدم لاجرم در عشق مشتاق آمدم
جسم خود را در ره حق باختم سر معنی را به جان بشناختم
❈۶❈
اولین وآخرین من بوده‌ام طاهرین و باطنین من بوده‌ام
من خدایم من خدایم من خدا فارغم از کبر وکینه وز هوا
❈۷❈
سر بی سرنامه را پیدا کنم عاشقان را در جهان شیدا کنم

فایل صوتی بی‏سرنامه بخش ۳

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

رسته
2009-07-25T18:52:29
بیت: 3 غلظ: غم درست: ز غم---پاسخ: با تشکر، مطابق نظر شما تصحیح شد، ضمن این که به نظر می‌تواند «فارغم از خوف و از شادی و غم» هم درست باشد.
مهدی
2018-03-01T23:01:59
در این شعر، عطار، به عنوان نفر اول عالم هستی، و قائم زمان، خودش را معرفی میکند، به قول مولانا، پس به هر دوری ولیی قائم است، تا قیامت آزمایش دائم است،،، اما کسی متوجه کلام عطار نیست،،عطار کسی است که هفت وادی را گذرانده،، کسی قائم است که هفت شهر عشق را گذرانده باشد...اما صد حیف که قائم ها همیشه گنج پنهانند و جز عده ای که تعدادشان از انگشتان یک دست کمترند، آنهارا نمیشناسند.براستی قائم زمان ما کیست؟