عطار:جوابش داد بلبل کای پیمبر شراب ما ندارد جام و ساغر
❈۱❈
جوابش داد بلبل کای پیمبر
شراب ما ندارد جام و ساغر
مرا مستی ار آن صهبای معنی است
که جامش را شراب از آب طوبی است
❈۲❈
دلم پروای آن پروانه دارد
که شمعش جز به خود پروا ندارد
کسی کو عاشق دیدار باشد
همیشه تا سحر بیدار باشد
❈۳❈
چو ساقی دل ز می پر تاب دارد
کجا پروای خورد و خواب دارد
تنم زار ونزار است ای سلیمان
بگفت افزونترم از جمله مرغان
❈۴❈
به دام عشق جانان مبتلایم
اسیر دام هجران و بلایم
ز من جز صورتی مرغان ندیدند
چو مرغان جان ندادند آن ندیدند
❈۵❈
ز درد ما کسی باشد خبردار
که دائم همچو ما باشد جگرخوار
ز درد ما حریفی باشد آگاه
که او نبود ز راه عشق گمراه
❈۶❈
ز درد ما کسی راهست بوئی
که باشد دایماً در جست و جوئی
از آن میها که من خوردم سحرگاه
ز دست ساقیان مجلس شاه
❈۷❈
اگر یک قطره در حلق تو ریزند
ز تو عقل و خرد بیرون گریزند
کامنت ها