عطار:به دیوان آمدند مرغان چو دیوان همی کردند پر از آشوب دیوان
❈۱❈
به دیوان آمدند مرغان چو دیوان
همی کردند پر از آشوب دیوان
چو بلبل را بدیدند لال گشتند
در آن حالت همه از حال گشتند
❈۲❈
سلیمان گفت بلبل را کجائی
چرا در معرض مرغان نیایی
چرا خاموش گشتی ای سخندان
ز لعل خود بر افشان دُرّ و مرجان
❈۳❈
زبان بگشای و شرح حال برگوی
سراسر قصهٔ اقوال برگوی
چو مرغان آمدند اکنون بداور
چه داری حجت قاطع بیاور
کامنت ها