عطار:بیا ای مرغ نابالغ کجائی ز عمر نازنین غافل چرائی
❈۱❈
بیا ای مرغ نابالغ کجائی
ز عمر نازنین غافل چرائی
دریغا برگ عمرت رفت بر باد
دمی ناکرده خود را از جهان شاد
❈۲❈
اگر پرت بدی یعنی که دانش
اگر بالت بدی یعنی که بینش
بپری تا درخت جاودانی
وگرنه تا ابد اینجا بمانی
❈۳❈
ز شوق آشیان ای مرغ افلاک
شدی افتان و خیزان بر سر خاک
مکن سستی که دوران سخت تند است
ز پیران کار طفلان ناپسند است
❈۴❈
بزرگی و ولی آزار خواری
کم آزادی ولی مردار خواری
مشام آکنده از گند مردار
چو زاغ وسگ شوی برگند مردار
❈۵❈
مکن با زاغ و با سگ هم نشینی
چو خواهی گلشن سیمرغ بینی
تو هشیاری دل چون بارداری
تو از مردار خوردن دان که خواری
❈۶❈
بمرداری فرود آوردهٔ سر
چرا تازی بدانش بر سر افسر
چرا عاشق نباشی تا بباشی
برون از زاهدان رومی خراشی
❈۷❈
تو مستی باش تا هشیار گردی
ز عمر خویشتن بیزار گردی
کامنت ها