گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عطار:ای دل ز جان در آی که جانان پدید نیست با درد او بساز که درمان پدید نیست

❈۱❈
ای دل ز جان در آی که جانان پدید نیست با درد او بساز که درمان پدید نیست
حد تو صبرکردن و خون‌خوردن است و بس زیرا که حد وادی هجران پدید نیست
❈۲❈
در زیر خاک چون دگران ناپدید شو این است چارهٔ تو چو جانان پدید نیست
ای مرد کندرو چه روی بیش ازین ز پیش چندین مرو ز پیش که پیشان پدید نیست
❈۳❈
با پاسبان درگه او های و هوی زن چون طمطراق دولت سلطان پدید نیست
ای دل یقین شناس که یک ذره سر عشق در ضیق کفر و وسعت ایمان پدید نیست
❈۴❈
فانی شو از وجود و امید از عدم ببر کان چیز کان همی طلبی آن پدید نیست
از اصل کار ، جان تو کی با خبر شود کانجا که اصل کار بود جان پدید نیست
❈۵❈
جان ناپدید آمد و در آرزوی جان از بس که سوخت این دل حیران پدید نیست
عطار را اگر دل و جان ناپدید شد نبود عجب که چشمهٔ حیوان پدید نیست

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۱۱۰

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها