عطار:هر دیده که بر تو یک نظر داشت از عمر تمام بهره برداشت
❈۱❈
هر دیده که بر تو یک نظر داشت
از عمر تمام بهره برداشت
سرمایهٔ عمر دیدن توست
وان دید تو را که یک نظر داشت
❈۲❈
کور است کسی که هر زمانی
در دید تو دیدهٔ دگر داشت
جاوید ز خویش بی‌خبر شد
هر دل که ز عشق تو خبر داشت
❈۳❈
مرغی بپرید در هوایت
کز شوق تو صد هزار پر داشت
در شوق رخ تو بیشتر سوخت
هر کو به تو قرب بیشتر داشت
❈۴❈
دل بی رخ تو دمی سر کس
سوگند به جان تو اگر داشت
در عشق رخ تو یک سر موی
ننهاد قدم کسی که سر داشت
❈۵❈
بس مرده که زنده کرد در حال
بادی که به کوی تو گذر داشت
با چشم تو کارگر نیامد
هر حیله که چرخ پاک برداشت
❈۶❈
خوارم کردی چنان که عشقت
بر خاک درم چو خاک در داشت
خوار از چه سبب کنی کسی را
کز جان خودت عزیزتر داشت
❈۷❈
با بوالعجبی غمزهٔ تو
نه دل قیمت نه جان خطر داشت
در پیش لبت ز شرم بگداخت
هر شیرینی که آن شکر داشت
❈۸❈
در جنب لب تو آب حیوان
هر شیوه که داشت مختصر داشت
در نقرهٔ عارضت فروشد
هر نازکییی که آب زر داشت
❈۹❈
بر گرد میان تو کمر گشت
آن حرف که در میان کمر داشت
شکل دهن تو طرفه برخاست
زان نقطهٔ طرفه بر زبر داشت
❈۱۰❈
چون روی تو زیر پردهٔ زلف
چه صد که هزار پرده در داشت
در هر بن موی بی رخ تو
عطار هزار نوحه‌گر داشت
کامنت ها