عطار:دل کمال از لعل میگون تو یافت جان حیات از نطق موزون تو یافت
❈۱❈
دل کمال از لعل میگون تو یافت
جان حیات از نطق موزون تو یافت
گر ز چشمت خستهای آمد به تیر
زنده شد چون در مکنون تو یافت
❈۲❈
تا فسونت کرد چشم ساحرت
جامه پر کژدم ز افسون تو یافت
سختتر از سنگ نتوان آمدن
لعل بین یعنی دلش خون تو یافت
❈۳❈
تا فشاندی زلف و بگشادی دهن
عقل خود را مست و مجنون تو یافت
ملک کسری در سر زلف تو دید
جام جم در لعل گلگون تو یافت
❈۴❈
قاف تا قاف جهان یکسر بگشت
کاف کفر از زلف چون نون تو یافت
جمله را صدباره فیالجمله بدید
هیچش آمد هرچه بیرون تو یافت
❈۵❈
تا دل عطار عالم کم گرفت
رونق از حسن در افزون تو یافت
کامنت ها