عطار:عکس روی تو بر نگین افتاد حلقه بشکست و بر زمین افتاد
❈۱❈
عکس روی تو بر نگین افتاد
حلقه بشکست و بر زمین افتاد
شد جهان همچو حلقهای بر من
تا که چشمم بر آن نگین افتاد
❈۲❈
دور از رویت آتشم در دل
زان لب همچو انگبین افتاد
آب رویم مبر که بی رویت
قسم من آه آتشین افتاد
❈۳❈
تا که خورشید چهرهٔ تو بتافت
شور در چرخ چارمین افتاد
خوشهٔ عنبرین زلفت تورا
ماه و خورشید خوشه چین افتاد
❈۴❈
زلف مگشای و کفر برمفشان
که خروشی در اهل دین افتاد
مشک از چین طلب که نیم شبی
چینی از زلف تو به چین افتاد
❈۵❈
در ز چشمم طلب که هر اشکی
به حقیقت دری ثمین افتاد
دست شست از وجود هر که دمی
در غم چون تو نازنین افتاد
❈۶❈
دل ندارم ملامتم چه کنی
بی دل افتادهام چنین افتاد
می ندانم تو را بدین سختی
با من مهربان چه کین افتاد
❈۷❈
دل عطار چون نه مرغ تو بود
ضعف در مخلبش ازین افتاد
کامنت ها