گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عطار:هر دل که ز خویشتن فنا گردد شایستهٔ قرب پادشا گردد

❈۱❈
هر دل که ز خویشتن فنا گردد شایستهٔ قرب پادشا گردد
هر گل که به رنگ دل نشد اینجا اندر گل خویش مبتلا گردد
❈۲❈
امروز چو دل نشد جدا از گل فردا نه ز یکدگر جدا گردد
خاک تن تو شود همه ذره هر ذره کبوتر هوا گردد
❈۳❈
ور در گل خویشتن بماند دل از تنگی گور کی رها گردد
دل آینه‌ای است پشت او تیره گر بزدایی بروی وا گردد
❈۴❈
گل دل گردد چو پشت گردد رو ظلمت چو رود همه ضیا گردد
هرگاه که پشت و روی یکسان شد آن آینه غرق کبریا گردد
❈۵❈
ممکن نبود که هیچ مخلوقی گردید خدای یا خدا گردد
اما سخن درست آن باشد کز ذات و صفات خود فنا گردد
❈۶❈
هرگه که فنا شود ازین هر دو در عین یگانگی بقا گردد
حضرت به زبان حال می‌گوید کس ما نشود ولی ز ما گردد
❈۷❈
چیزی که شود چو بود کی باشد کی نادایم چو دایما گردد
گر می‌خواهی که جان بیگانه با این همه کار آشنا گردد
❈۸❈
در سایهٔ پیر شو که نابینا آن اولیتر که با عصا گردد
کاهی شو و کوه عجب بر هم زن تا پیر تو را چو کهربا گردد
❈۹❈
ور این نکنی که گفت عطارت هر رنج که می‌بری هبا گردد

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۱۷۱

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

نادر..
2018-11-26T18:27:28
کس ما نشود ولی ز ما گردد..