گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عطار:بودی که ز خود نبود گردد شایستهٔ وصل زود گردد

❈۱❈
بودی که ز خود نبود گردد شایستهٔ وصل زود گردد
چوبی که فنا نگردد از خود ممکن نبود که عود گردد
❈۲❈
این کار شگرف در طریقت بر بود تو و نبود گردد
هرگه که وجود تو عدم گشت حالی عدمت وجود گردد
❈۳❈
ای عاشق خویش وقت نامد کابلیس تو در سجود گردد
دل در ره نفس باختی پاک تا نفس تو جفت سود گردد
❈۴❈
دل نفس شد و شگفتت آید گر یک علوی جهود گردد
هر دم که به نفس می برآری در دیدهٔ دل چو دود گردد
❈۵❈
بی شک دل تو از آن چنان دود کوری شود و کبود گردد
عطار بگفت آنچه دانست باقی همه بر شنود گردد

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۱۷۲

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها