عطار:بس نظر تیز که تقدیر کرد تا رخ زیبای تو تصویر کرد
❈۱❈
بس نظر تیز که تقدیر کرد
تا رخ زیبای تو تصویر کرد
روی تو عقلم صدف عشق ساخت
چشم تو جانم هدف تیر کرد
❈۲❈
نرگس جادوت دل از من ربود
گفت که این جادوی کشمیر کرد
جادوی کشمیر نیارد همی
پیش تو یک مسئله تقریر کرد
❈۳❈
زلف تو باز این دل دیوانه را
حلقه درافکند و به زنجیر کرد
هر که سر زلف تو در خواب دید
کافریش عشق تو تعبیر کرد
❈۴❈
با سر زلف تو همه هیچ بود
هرچه دلم حیله و تدبیر کرد
کفر از آن خاست که در کاینات
کوکبهٔ زلف تو تأثثیر کرد
❈۵❈
زلف تو اسلام برافکنده بود
لیک نکو کرد که تاخیر کرد
مرغ دلم تا که زبون تو شد
قصد بدو عشق زبون گیر کرد
❈۶❈
در ره عشق تو دلم جان بداد
تا جگر سوخته توفیر کرد
نالهٔ شبگیر من از حد گذشت
چند توان نالهٔ شبگیر کرد
❈۷❈
کس بنداند که دل عاشقم
در ره عشق تو چه تقصیر کرد
لاجرم اکنون چو به دام اوفتاد
دانهٔ جان در سر تشویر کرد
❈۸❈
بر دل عطار ببخشای از آنک
روز جوانیش غمت پیر کرد
کامنت ها