عطار:هر که را عشق تو سرگردان کرد هرگزش چارهٔ آن نتوان کرد
❈۱❈
هر که را عشق تو سرگردان کرد
هرگزش چارهٔ آن نتوان کرد
چارهٔ عشق تو بیچارگی است
هر که بیچاره نشد تاوان کرد
❈۲❈
سر به فرمان بنهد خورشیدش
هر که یک ذره تو را فرمان کرد
چون به زیبایی آن داری تو
این چنین عاشق زارم آن کرد
❈۳❈
چشم خونریز تو از غمزهٔ تیز
چشم این سوخته خونافشان کرد
چه کنی قصد به خونم که دلم
خویش را پیش رخت قربان کرد
❈۴❈
جان عطار تو خود میدانی
که هوایت ز میان جان کرد
کامنت ها