گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عطار:تا به عمدا ز رخ نقاب انداخت خاک در چشم آفتاب انداخت

❈۱❈
تا به عمدا ز رخ نقاب انداخت خاک در چشم آفتاب انداخت
سر زلفش چو شیر پنجه گشاد آهوان را به مشک ناب انداخت
❈۲❈
تیر چشمش که عالمی خون داشت اشتری را به یک کباب انداخت
لب شیرینش چون تبسم کرد شور در لؤلؤ خوشاب انداخت
❈۳❈
تاب در زلف داد و هر مویش در دلم صد هزار تاب انداخت
خیمهٔ عنبرینت ای مهوش در همه حلقها طناب انداخت
❈۴❈
شوق روی چو آفتاب تو بود کاسمان را در انقلاب انداخت
شکری از لبت به سرکه رسید سرکه را باز در شراب انداخت
❈۵❈
عرقی کرد عارض چو گلت نظرم بر گل و گلاب انداخت
روی ناشسته خوشتری بنشین کاتشی روی تو در آب انداخت
❈۶❈
از لب تو فرید آبی خواست در دلش آتش عذاب انداخت

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۲۱

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

نادر..
2017-12-27T20:42:41
شوق روی چو آفتاب تو بودکاسمان را در انقلاب انداخت..