عطار:چون باد صبا سوی چمن تاختن آورد گویی به غنیمت همه مشک ختن آورد
❈۱❈
چون باد صبا سوی چمن تاختن آورد
گویی به غنیمت همه مشک ختن آورد
زان تاختنش یوسف دل گر نشد افگار
پس از چه سبب غرقه به خون پیرهن آورد
❈۲❈
اشکال بدایع همه در پردهٔ رشکند
زین شکل که از پرده برون یاسمن آورد
هرگز ز گل و مشک نیفتاد به صحرا
زین بوی که از نافه به صحرا سمن آورد
❈۳❈
صد بیضهٔ عنبر نخرد کس به جوی نیز
زین رسم که در باغ کنون نسترن آورد
هر لحظه صبا از پی صد راز نهانی
از مشک برافکند و به گوش چمن آورد
❈۴❈
آن راز به طفلی همه عیسی صفتان را
در مهد چو عیسی به شکر در سخن آورد
چون کرد گل سرخ عرق از رخ یارم
آبی چو گلابش ز صفا در دهن آورد
❈۵❈
لاله چو شهیدان همه آغشته به خون شد
سر از غم کم عمری خود در کفن آورد
اول نفس از مشک چو عطار همی زد
آخر جگری سوخته دلتر ز من آورد
کامنت ها