گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عطار:دست در دامن جان خواهم زد پای بر فرق جهان خواهم زد

❈۱❈
دست در دامن جان خواهم زد پای بر فرق جهان خواهم زد
اسب بر جسم و جهت خواهم تاخت بانگ بر کون و مکان خواهم زد
❈۲❈
وانگه آن دم که میان من و اوست از همه خلق نهان خواهم زد
چون مرا نام و نشان نیست پدید دم ز بی نام و نشان خواهم زد
❈۳❈
هان مبر ظن که من سوخته دل آن دم از کام و زبان خواهم زد
تن پلید است بخواهم انداخت وثان دم پاک به جان خواهم زد
❈۴❈
در شکم چون زند آن طفل نفس من بی‌خویش چنان خواهم زد
از دلم مشعله‌ای خواهم ساخت نفس شعله‌فشان خواهم زد
❈۵❈
از سر صدق و صفا صبح صفت آن نفس نی به دهان خواهم زد
چون عیان گشت مرا آنچه مپرس لاف از عین عیان خواهم زد
❈۶❈
لاف این نیست یقین است یقین پس چرا دم به گمان خواهم زد
من نیم مطبخی زیر و زبر دم بی کفک و دخان خواهم زد
❈۷❈
چون سر و پای روان نیست مرا قدم از پای روان خواهم زد
خصم نفس است گرم عشوه دهد بر سر خصم سنان خواهم زد
❈۸❈
تا که از وسوسهٔ نفس پلید نفس از سود و زیان خواهم زد
به خرابات فرو خواهم شد دست بر رطل گران خواهم زد
❈۹❈
آن دم انگشت گزان می‌زده‌ام این دم انگشت زنان خواهم زد
تیر را پیک بلا خواهم ساخت تیغ را زخم میان خواهم زد
❈۱۰❈
فتنه بیدار چنان خواهم کرد کز سر فتنه نشان خواهم زد
هر شبان موسی عمران نبود من دم گرگ شبان خواهم زد
❈۱۱❈
تا کی از شعر فرید آتش عشق در همه نطق و بیان خواهم زد

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۲۲۵

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

سید احمد مجاب
2017-02-10T22:26:34
تن پلید است بخواهم انداختوان دم پاک به جان خواهم زد