عطار:ذوق وصلت به هیچ جان نرسد شرح رویت به هر زبان نرسد
❈۱❈
ذوق وصلت به هیچ جان نرسد
شرح رویت به هر زبان نرسد
سر زلفت به دست چون آرم
دست موری به آسمان نرسد
❈۲❈
با سر زلفت تو دو عالم را
سر یک موی امتحان نرسد
نرسد بوی زلف تو به دلم
تا که کار دلم به جان نرسد
❈۳❈
ماه خواهد که چون رخ تو بود
عمرها گردد و بدان نرسد
پیش خطت که رایج است به خون
هیچکس را خط امان نرسد
❈۴❈
تا قیامت چو طوطی خط تو
هیچ طوطی شکرفشان نرسد
عقل را زاب زندگانی تو
تا نمیرد ز خود نشان نرسد
❈۵❈
گرچه کس نیست چو تو موی میان
هر دو کونت فرا میان نرسد
کاروان تواند خلق و ز تو
بیش گردی به کاروان نرسد
❈۶❈
برسد صد هزار باره جهان
که نظیر تو در جهان نرسد
وصل تو چون به جان نمییابند
به چو من کس به رایگان نرسد
❈۷❈
آتش عشق تو چو شعله زند
هیچ کس را از او امان نرسد
تا ابد دل ز سود برگیرد
هر که را در رهت زیان نرسد
❈۸❈
کردهام دل کباب و اشک شراب
که مرا چون تو میهمان نرسد
آن زمان کت به جان بخواهم جست
برسد جان و آن زمان نرسد
❈۹❈
تا که عطار را بیان تو هست
هیچ گوینده را بیان نرسد
کامنت ها