گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عطار:شکن زلف چو زنار بتم پیدا شد پیر ما خرقهٔ خود چاک زد و ترسا شد

❈۱❈
شکن زلف چو زنار بتم پیدا شد پیر ما خرقهٔ خود چاک زد و ترسا شد
عقل از طرهٔ او نعره‌زنان مجنون گشت روح از حلقهٔ او رقص‌کنان رسوا شد
❈۲❈
تا که آن شمع جهان پرده برافکند از روی بس دل و جان که چو پروانهٔ نا پروا شد
هر که امروز معایینه رخ یار ندید طفل راه است اگر منتظر فردا شد
❈۳❈
همه سرسبزی سودای رخش می‌خواهم که همه عمر من اندر سر این سودا شد
ساقیا جام می عشق پیاپی درده که دلم از می عشق تو سر غوغا شد
❈۴❈
نه چه حاجت به شراب تو که خود جان ز الست مست آمد به وجود از عدم و شیدا شد
عاشقا هستی خود در ره معشوق بباز زانکه با هستی خود می‌نتوان آنجا شد
❈۵❈
روی صحرا چو همه پرتو خورشید گرفت کی تواند نفسی سایه بدان صحرا شد
قطره‌ای بیش نه‌ای چند ز خویش اندیشی قطره‌ای چبود اگر گم شد و گر پیدا شد
❈۶❈
بود و نابود تو یک قطرهٔ آب است همی که ز دریا به کنار آمد و با دریا شد
هرچه غیر است ز توحید به کل میل کشم زانکه چشم و دل عطار به کل بینا شد

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۲۴۴

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

..
2019-09-15T21:03:47
چشم و دل عطاربه کلبینا شد..