گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عطار:چون عشق تو داعی عدم شد نتوان به وجود متهم شد

❈۱❈
چون عشق تو داعی عدم شد نتوان به وجود متهم شد
جایی که وجود عین شرک است آنجا نتوان مگر عدم شد
❈۲❈
جانا می عشق تو دلی خورد کو محو وجود جام‌جم شد
در پرتو نیستی عشقت بیش از همه بود و کم ز کم شد
❈۳❈
بر لوح فتاد ذره‌ای عشق لوح از سر بی‌خوردی قلم شد
عشق تو دلم در آتش افکند تا گرد همه جهان علم شد
❈۴❈
دل در سر زلف تو قدم زد ایمانش نثار آن قدم شد
دل در ره تو نداشت جز درد با درد دلم دریغ ضم شد
❈۵❈
رازی که دلم نهفته می‌داشت بر چهرهٔ من به خون رقم شد
تا تو بنواختی چو چنگم رگ بر تن من چو زیر و بم شد
❈۶❈
عطار به نقد نیم جان داشت وان نیز به محنت تو هم شد

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۲۵۴

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

لیلی ضیایی
2012-12-04T17:59:39
مصراع دوم بیت 5لوح از سر بی خودی قلم شد (تصحیح تفضلی)