گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عطار:تا نور او دیدم دو کون از چشم من افتاده شد پندار هستی تا ابد از جان و تن افتاده شد

❈۱❈
تا نور او دیدم دو کون از چشم من افتاده شد پندار هستی تا ابد از جان و تن افتاده شد
روزی برون آمد ز شب طالب فنا گشت از طلب شور جهان‌سوزی عجب در انجمن افتاده شد
❈۲❈
رویت ز برقع ناگهان یک شعله زد آتش فشان هر لحظه آتش صد جهان در مرد و زن افتاده شد
چون لب گشادی در سخن جان من آمد سوی تن تا مرده بیخود نعره‌زن مست از کفن افتاده شد
❈۳❈
برقی برون جست از قدم برکند گیتی را ز هم پس نور وحدت زد علم تا ما و من افتاده شد
ما چون فتادیم از وطن زان خسته‌ایم و ممتحن دل کی نهد بر خویشتن آن کز وطن افتاده شد
❈۴❈
حلاج همچون رستمی خوش با وطن آمد همی کاندر گلوی وی دمی بند از رسن افتاده شد
ساقی به جای مصحفش جامی نهاده بر کفش وآتش ز جان پر تفش در پیرهن افتاده شد
❈۵❈
می خورد تا شد نعره‌زن پس نعره زد بی ما و من آزاد گشت از خویشتن بی خویشتن افتاده شد
چون قوت دیگر داشت او زان صبر دیگر داشت او یک لقمه‌ای برداشت او باز از دهن افتاده شد
❈۶❈
در هیبت حالی چنان گشتند مردان چون زنان چه خیزد از تر دامنان چو تهمتن افتاده شد
در جنب این کار گران گشتند فانی صفدران هم بت شد و هم بتگران هم بت شکن افتاده شد
❈۷❈
عطار ازین معنی همی دارد بدل در عالمی چون می نیابد محرمی دل بر سخن افتاده شد

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۲۶۰

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها