گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عطار:لعل تو به جان فزایی آمد چشم تو به دلربایی آمد

❈۱❈
لعل تو به جان فزایی آمد چشم تو به دلربایی آمد
چون صد گرهم فتاد در کار زلفت به گره‌گشایی آمد
❈۲❈
با زنگی خال تو که بر ماه در جلوهٔ خودنمایی آمد
در دیدهٔ آفتاب روشن چون نقطهٔ روشنایی آمد
❈۳❈
با چشم تو می‌بباختم جان چون چشم تو دردغایی آمد
بگریخت دلم ز چشم تو زود وآواره ز بی وفایی آمد
❈۴❈
در حلقهٔ زلفت آن دم افتاد کز چشم تواش رهایی آمد
هرگاه که بگذری به بازار گویند به جان فزایی آمد
❈۵❈
یکتایی ماه شق شد از رشک تا سرو تو در دوتایی آمد
بنشین و دگر مرو اگرچه در کار تو صد روایی آمد
❈۶❈
دانی نبود صواب اسلام آنجا که بت ختایی آمد
بردی دلم و بحل بکردم واشکم همه در گوایی آمد
❈۷❈
در کار من جدا فتاده چندین خلل از جدایی آمد
بیگانه مباش زانکه عطار پیش تو به آشنایی آمد

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۲۷۶

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

نادر..
2018-06-16T13:00:30
بیگانه مباش..