عطار:چو ترک سیم برم صبحدم ز خواب درآمد مرا ز خواب برانگیخت و با شراب درآمد
❈۱❈
چو ترک سیم برم صبحدم ز خواب درآمد
مرا ز خواب برانگیخت و با شراب درآمد
به صد شتاب برون رفت عقل جامه به دندان
چو دید دیده که آن بت به صد شتاب درآمد
❈۲❈
چو زلف او دل پر تاب من ببرد به غارت
ز زلف او به دل من هزار تاب درآمد
خراب گشتم و بیخود اگر چه باده نخوردم
چو ترک من ز سر بیخودی خراب درآمد
❈۳❈
نهاد شمع و شرابی که شیشه شعله زد از وی
چو باد خورد چو آتش به کار آب درآمد
شراب و شاهد و شمع من و ز گوشهٔ مجلس
همی نسیم گل و نور ماهتاب درآمد
❈۴❈
شکست توبهٔ سنگینم آبگینه چنان خوش
کزان خوشی به دل من صد اضطراب درآمد
چو توبهٔ من بی دل شکستی ای بت دلبر
نمک بده ز لبت کز دلم کباب درآمد
❈۵❈
بیار باده و زلفت گره مزن به ستیزه
که فتنه از گره زلف تو ز خواب درآمد
شراب نوش که از سرخی رخ چو گل تو
هزار زردی خجلت به آفتاب درآمد
❈۶❈
که مینماید عطار را رهی که گریزد
که همچو سیل ز هر سو نبید ناب درآمد
کامنت ها