گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عطار:پیش رفتن را چو پیشان بسته‌اند بازگشتن را چو پایان بسته‌اند

❈۱❈
پیش رفتن را چو پیشان بسته‌اند بازگشتن را چو پایان بسته‌اند
پس نه از پس راه داری نه ز پیش کز دو سو ره بر تو حیران بسته‌اند
❈۲❈
پس تو را حیران میان این دو راه عالمی زنجیر در جان بسته‌اند
بی قراری زانکه در جان و دلت این همه زنجیر جنبان بسته‌اند
❈۳❈
چون عدد گویی تو دایم نه احد هم عدد در تو فراوان بسته‌اند
حرص زنجیر است این سر فهم کن تا بری پی هرچه زینسان بسته‌اند
❈۴❈
حرص باید تا تو زر جمع‌آوری تا کند وام از تو این زان بسته‌اند
چون عوض خواهی تو زر را گویدت چار طاقت خلد رضوان بسته‌اند
❈۵❈
چون رسی در خلد گوید نفس خلد از برای نفس انسان بسته‌اند
مرد جانی جمع شود بگذر ز نفس زانکه دل در تو پریشان بسته‌اند
❈۶❈
در علفزاری چه خواهی کرد تو چون تو را در قید سلطان بسته‌اند
قرب سلطان جوی و مهمانی مخواه کان خیال از بهر مهمان بسته‌اند
❈۷❈
جان به ما ده تا همه جانان شوی کین همه از بهر جانان بسته‌اند
هم چنین یک یک صفت می کن قیاس کان همه زنجیر از اینسان بسته‌اند
❈۸❈
تو به یک‌یک راه می‌بر سوی دوست لیک دشوار است و آسان بسته‌اند
چون به پیشان راه بردی، برگشاد بر تو هر در کان ز پیشان بسته‌اند
❈۹❈
چون رسی آنجا شود روشن تو را پرده‌ای کز کفر و ایمان بسته‌اند
جز به توحیدت نگردد آشکار آنچه در جان تو پنهان بسته‌اند
❈۱۰❈
جان عطار ای عجب چون سایه‌ای است لیک در خورشید رخشان بسته‌اند

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۲۸۹

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

نادر..
2018-05-14T16:41:22
.. جمع شو، بگذر ز نفس...