گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عطار:دوش کان شمع نیکوان برخاست ناله از پیر و از جوان برخاست

❈۱❈
دوش کان شمع نیکوان برخاست ناله از پیر و از جوان برخاست
گل سرخ رخش چو عکس انداخت جوش آتش ز ارغوان برخاست
❈۲❈
آفتابی که خواجه‌تاش مه است به غلامیش مدح خوان برخاست
از غم جام خسروی لبش شور از جان خسروان برخاست
❈۳❈
روی بگشاد تا ز هر مویم صد نگهبان و دیده‌بان برخاست
یارب از تاب زلف هندوی او چه قیامت ز هندوان برخاست
❈۴❈
مشک از چین زلف می‌افشاند آه از ناف آهوان برخاست
چشم جادوش آتشی در زد دود از مغز جادوان برخاست
❈۵❈
فتنه‌ای کان نشسته بود تمام باز از آن ماه مهربان برخاست
پیش من آمد و زبان بگشاد گفت یوسف ز کاروان برخاست
❈۶❈
دل به من ده که گر به حق گویی در غم من ز جان توان برخاست
دل چو رویش بدید دزدیده بگریخت از من و دوان برخاست
❈۷❈
آتش روی او بدید و بسوخت به تجلی چو آن شبان برخاست
او چو سلطان به زیر پرده نشست دل تنها چو پاسبان برخاست
❈۸❈
چون همه عمر خویش یک مژه زد همه مغزش ز استخوان برخاست
نتوان کرد شرح کز چه صفت دل عطار ناتوان برخاست

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۲۹

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها