عطار:هر زمانی زلف را بندی کند با دل آشفته پیوندی کند
❈۱❈
هر زمانی زلف را بندی کند
با دل آشفته پیوندی کند
بس دل و جان را که زلف سرکشش
از سر مویی زبانبندی کند
❈۲❈
لب گشایدتا ببینم وانگهی
یاریم چون آرزومندی کند
هر دو لب بربندد آرد قانعم
گر به یک قندیم خرسندی کند
❈۳❈
لیک میدانم که دل نجهد به جان
گر نگاهی سوی آن قندی کند
گر بنالم صبر فرماید مرا
دل چو خون شد صبر تا چندی کند
❈۴❈
عشق او عطار را شوریده کرد
کیست کین شوریده را بندی کند
کامنت ها