عطار:آن را که ز وصل او خبر بود هر روز قیامتی دگر بود
❈۱❈
آن را که ز وصل او خبر بود
هر روز قیامتی دگر بود
چه جای قیامت است کاینجا
این شور از آن عظیمتر بود
❈۲❈
زیرا که قیامت قوی را
در حد وجود پا و سر بود
وین شور چو پا و سر ندارد
هرگز نتواندش گذر بود
❈۳❈
چون نیست نهایت ره عشق
زین ره نه نشان و نه اثر بود
هر کس که ازین رهت خبر داد
میدان به یقین که بی خبر بود
❈۴❈
زین راه چو یک قدم نشان نیست
چه لایق هر قدم شمر بود
راهی است که هر که یک قدم زد
شد محو اگر چه نامور بود
❈۵❈
چندان که به غور ره نگه کرد
نه راهرو و نه راهبر بود
القصه کسی که پیشتر رفت
سرگشتهٔ راه بیشتر بود
❈۶❈
بر گام نخست بود مانده
آنکو همه عمر در سفر بود
وانکس که بیافت سر این راه
شد کور اگرچه دیدهور بود
❈۷❈
کین راز کسی شنید و دانست
کز دیده و گوش کور و کر بود
مانند فرید اندرین راه
پر دل شد اگرچه بی جگر بود
❈۸❈
عطار که بود مرد این راه
زان جملهٔ عمر نوحهگر بود
کامنت ها