گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عطار:چو نقاب برگشائی مه آن جهان برآید ز فروغ نور رویت ز جهان فغان برآید

❈۱❈
چو نقاب برگشائی مه آن جهان برآید ز فروغ نور رویت ز جهان فغان برآید
هم دورهای عالم بگذشت و کس ندانست که رخ چو آفتابت ز چه آسمان برآید
❈۲❈
ز دو لعل جان‌فزایت دو جهان پر از گهر شد چو تو گوهری ندانم ز کدام کان برآید
دل و جان عاشقانت ز غمت به جوش آید چو ز سر سینه نامت به سر زبان برآید
❈۳❈
ره عشق چون تویی را که سزد، کسی که بیخود چو فرو شود به کویت ز همه جهان برآید
چه ره است این که هرکس که دمی بدو فروشد نه ازو خبر بماند نه ازو نشان برآید
❈۴❈
همه عمر عاشق تو شب و روز آن نکوتر که ز کفر و دین بیفتد که ز خان و مان برآید
ز حجاب اگر برآیی برسند خلق در تو پس از آن دم اناالحق ز جهانیان برآید
❈۵❈
منم و غم تو دایم که کسی که در غم تو به تو در گریخت غمگین، ز تو شادمان برآید
چو غم تو هست جانا چه غمم بود که دل را غم تو به غمگساری ز میان جان برآید
❈۶❈
ز پی تو جان عطار اگرش قبول باشد ز مکان خلاص یابد چو به لامکان برآید

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۳۵۷

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها