عطار:ای شیوهٔ تو کرشمه و ناز تا چند کنی کرشمه آغاز
❈۱❈
ای شیوهٔ تو کرشمه و ناز
تا چند کنی کرشمه آغاز
بستی در دیده از جهانم
بر روی تو دیده کی کنم باز
❈۲❈
ای جان تو در اشتیاق میسوز
وی دیده در انتظار میساز
تا روز وصال در شب هجر
بر آتش غم چو شمع بگداز
❈۳❈
در باز به عشق هرچه داری
در صف مقامران جانباز
پیمانهٔ هر دو کون درکش
یعنی که دو کون را برانداز
❈۴❈
ای باز چو صید کون کردی
بازآی به دست شه چو شهباز
ای نوپر آشیان علوی
بر پر سوی آشیانه شو باز
❈۵❈
گردون خرفی است بس زبون گیر
گیتی زنکی است بس فسون ساز
بر مرکب روح گرد راکب
زین بادیه تازیان برون تاز
❈۶❈
چون غمزده قصهٔ غم خویش
با غمزه مگو که هست غماز
در مجلس کم زنان قدح نوش
در خلوت عاشقان طرب ساز
❈۷❈
مقراض اجل گرت برد سر
چون شمع سر آور از دم گاز
خون خوار زمین گرت خورد خون
مانند نبات شو سرافراز
❈۸❈
چون جوهر فرد باش یعنی
از خلق زمانه باش ممتاز
تا کی چون مقلدان غافل
تا چند چو غافلان پر آز
❈۹❈
تا جان ندهی تو همچو عطار
بیرون مده از درون دل راز
کامنت ها