عطار:چند جویی در جهان یاری ز کس یک کست در هر دو عالم یار بس
❈۱❈
چند جویی در جهان یاری ز کس
یک کست در هر دو عالم یار بس
تو چو طاوسی بدین ره در خرام
کاندرین ره کم نیایی از مگس
❈۲❈
مرد باش و هر دو عالم ده طلاق
پای در نه زانکه داری دست رس
گر برآری یک نفس بی عشق او
از تو با حضرت بنالد آن نفس
❈۳❈
هر نفس سرمایهٔ صد دولت است
تا کی اندر یک نفس چندین هوس
سرنگونساری تو از حرص توست
باز کش آخر عنان را باز پس
❈۴❈
تا ز دانگی دوست تر داری دودانگ
نیستی تو این سخن را هیچ کس
گر گهر خواهی به دریا شو فرو
بر سر دریا چه گردی همچو خس
❈۵❈
بر در او گر نداری حرمتی
چون توانی رفت راه پر عسس
چون تو ای عطار حرمت یافتی
بر سر افلاک تازانی فرس
کامنت ها