گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عطار:در عشق روی او ز حدوث و قدم مپرس گر مرد عاشقی ز وجود و عدم مپرس

❈۱❈
در عشق روی او ز حدوث و قدم مپرس گر مرد عاشقی ز وجود و عدم مپرس
مردانه بگذر از ازل و از ابد تمام کم گوی از ازل ز ابد نیز هم مپرس
❈۲❈
زین چار رکن چون بگذشتی حرم ببین وانگاه دیده برکن و نیز از حرم مپرس
آنجا که نیست هستی توحید، هیچ نیست زانجای درگذر به دمی و ز دم مپرس
❈۳❈
لوح و قلم به قطع دماغ و زبان توست لوح و قلم بدان و ز لوح و قلم مپرس
کرسی است سینهٔ تو و عرش است دل درو وین هر دو نیست جز رقمی وز رقم مپرس
❈۴❈
چون تو بدین مقام رسیدی دگر مباش گم گرد در فنا و دگر بیش و کم مپرس
یک ذره سایه باش تو اینجا در آفتاب اینجا چو تو نه‌ای تو ز شادی و غم مپرس
❈۵❈
هر چیز کان تو فهم کنی آن همه تویی پس تا که تو تویی ز حدوث و قدم مپرس
عطار اگر رسیدی اینجایگاه تو در لذت حقیقت خود از الم مپرس

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۴۱۶

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

@daroon_shenasi
2021-05-16T15:50:27.0015126
در بیت آخر صحبت از جایگاه می کنه. این جایگاهی است که انسان به تمام حقیقت وجود خودش پی برده و از تمام حقیقت وجودی خودش لذت می بره. در کل این غزل صحبت از رسیدن به این جایگاه میکنه برای کسی که یک قدم عقب تر از این جایگاه قرار داره و می خواد به این جایگاه ورود کنه.