عطار:عاشقی نه دل نه دین میبایدش من چنینم چون چنین میبایدش
❈۱❈
عاشقی نه دل نه دین میبایدش
من چنینم چون چنین میبایدش
هر کجا رویی چو ماه آسمان است
پیش رویش بر زمین میبایدش
❈۲❈
زن صفت هرگز نبیند آستانش
مرد جان در آستین میبایدش
میکشد هر روز عاشق صد هزار
این چه باشد بیش ازین میبایدش
❈۳❈
شادمانی از غرور است از غرور
دایما اندوهگین میبایدش
برهم افتاده هزاران عرش هست
حجره از قلب حزین میبایدش
❈۴❈
در ره عشقش چو آتش گرم خیز
زانکه آتش همنشین میبایدش
سر گنج او به خامی کس نیافت
سوز عشق و درد دین میبایدش
❈۵❈
آه سرد از نفس خام آید پدید
آه گرم آتشین میبایدش
آن امانت کان دو عالم برنتافت
هست صد عالم امین میبایدش
❈۶❈
گنج عشقش گر ندیدی کور شو
زانکه کوری راهبین میبایدش
سر گنج او همه عالم پر است
اهل آن گنج یقین میبایدش
❈۷❈
میتواند داد هر دم خرمنی
لیک مرد خوشه چین میبایدش
شرق تا غرب جهان خوان مینهد
و از تو یک نان جوین میبایدش
❈۸❈
اوست شاه تاج بخش اما ایاز
در میان پوستین میبایدش
گنجها بخشید و از تو وام خواست
تا شوی گستاخ این میبایدش
❈۹❈
امتحان را زلف هر دم کژ کند
زانکه عاشق راستین میبایدش
نه فلک فیروزهای از کان اوست
وز دل تو یک نگین میبایدش
❈۱۰❈
دست کس بر دامن او کی رسد
لیک خلقی در کمین میبایدش
عاشقان را دست و پای از کار شد
ای عجب مرد آهنین میبایدش
❈۱۱❈
آفتابی ای عجب با ما بهم
جای چرخ چارمین میبایدش
ذرهای را بار میندهد ولیک
ذره ذره زیر زین میبایدش
❈۱۲❈
پای بگسل از دو عالم ای فرید
کین قدر حبل المتین میبایدش
کامنت ها