گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عطار:ندای غیب به جان تو می‌رسد پیوست که پای در نه و کوتاه کن ز دنیی دست

❈۱❈
ندای غیب به جان تو می‌رسد پیوست که پای در نه و کوتاه کن ز دنیی دست
هزار بادیه در پیش بیش داری تو تو این چنین ز شراب غرور ماندی مست
❈۲❈
جهان پلی است بدان سوی جه که هر ساعت پدید آید ازین پل هزار جای شکست
به پل برون نشود با چنین پلی کارت برو بجه ز چنین پل که نیست جای نشست
❈۳❈
چو سیل پل‌شکن از کوه سر فرود آرد بیوفتد پل و در زیر پل بمانی پست
تو غافلی و به هفتاد پشت شد چو کمان تو خوش بخفته‌ای و تیر عمر رفت از شست
❈۴❈
اگر تو زار بگریی به صد هزاران چشم ز کار بیهدهٔ خویش جای آنت هست
فرشته‌ای تو و دیوی سرشته در تو به هم گهی فرشته طلب، گه بمانده دیو پرست
❈۵❈
هزار بار به نامرده طوطی جانت چگونه زین قفس آهنین تواند جست
تو گرچه زنده‌ای امروز لیک در گوری چو تن به گور فرو رفت جان ز گور برست
❈۶❈
چو جان بمرد از این زندگانی ناخوش ز خود برید و میان خوشی به حق پیوست
میان جشن بقا کرد نوش نوشش باد ز دست ساقی جان ساغر شراب الست
❈۷❈
دل آن دل است که چون از نهاد خویش گسست ز کبریای حق اندیشه می‌کند پیوست
به حکم بند قبای فلک ز هم بگشاد دلی که از کمر معرفت میان در بست
❈۸❈
به زیر خاک بسی خواب داری ای عطار مخسب خیز چو عمر آمدت به نیمهٔ شصت

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۴۴

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها