عطار:از می عشق تو مست افتادهام بر درت چون خاک پست افتادهام
❈۱❈
از می عشق تو مست افتادهام
بر درت چون خاک پست افتادهام
مستیم را نیست هشیاری پدید
کز نخستین روز مست افتادهام
❈۲❈
در خرابات خراب عاشقی
عاشق و دردیپرست افتادهام
توبه من چون بود هرگز درست
کز ملامت در شکست افتادهام
❈۳❈
نیستی من ز هستی من است
نیستم زیرا که هست افتادهام
میتپم چون ماهیی دانی چرا
زانکه از دریا به شست افتادهام
❈۴❈
بی خودم کن ساقیا بگشای دست
زانکه در خود پای بست افتادهام
دست دور از روی چون ماهت که من
دورم از رویت ز دست افتادهام
❈۵❈
این زمان عطار و یک نصفی شراب
کز زمان در نصف شست افتادهام
کامنت ها