گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عطار:دی در صف اوباش زمانی بنشستم قلاش و قلندر شدم و توبه شکستم

❈۱❈
دی در صف اوباش زمانی بنشستم قلاش و قلندر شدم و توبه شکستم
جاروب خرابات شد این خرقهٔ سالوس از دلق برون آمدم از زرق برستم
❈۲❈
از صومعه با میکده افتاد مرا کار می‌دادم و می‌خوردم و بی می ننشستم
چون صومعه و میکده را اصل یکی بود تسبیح بیفکندم و زنار ببستم
❈۳❈
در صومعه صوفی چه شوی منکر حالم معذور بدار ار غلطی رفت که مستم
سرمست چنانم که سر از پای ندانم از باده که خوردم خبرم نیست که هستم
❈۴❈
یک جرعه از آن باده اگر نوش کنی تو عیبم نکنی باز اگر باده پرستم
اکنون که مرا کار شد از دست، چه تدبیر تقدیر چنین بود و قضا نیست به دستم
❈۵❈
عطار درین راه قدم زن چه زنی دم تا چند زنی لاف که من مست الستم

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۴۸۰

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

حسن دماوندی
2019-06-20T21:40:40
اکنون که مرا کار شدازدست چه تدبیرتقدیر چنین بود قضا نیست به دستمتدبیر/تقدیر:به یک اعتبار تقدیر عمل وعلم خداوند است ،و تدبیر علم عمل بنده.البته تدبیر حقیقی از آن خدا وند است.چنانکه در قرآن مجید بارها به خداوند تدبیر نسبت داده شده است(یونس،32؛رعد،2؛سجده،5) به زوج و تقدیر و این مضمون که تدبیر آدمی مقهور تقدیر الهی است بارها در ادب فارسی اشاره شده است.در کلیله آمده است:《همه تدبیرها سخرهءتقدیر است...》(ص 132)....بهاءالدین خرمشاهی(حافظ نامه)