عطار:آنچه من در عشق جانان یافتم کمترین چیزها جان یافتم
❈۱❈
آنچه من در عشق جانان یافتم
کمترین چیزها جان یافتم
چون به پیدایی بدیدم روی دوست
صد هزاران راز پنهان یافتم
❈۲❈
چون به مردم هم ز خویش و هم ز خلق
زندگی جان ز جانان یافتم
چون درافتادم به پندار بقا
در بقا خود را پریشان یافتم
❈۳❈
چون فرو رفتم به دریای فنا
در فنا در فراوان یافتم
تا نپنداری که این دریای ژرف
نیست دشوار و من آسان یافتم
❈۴❈
صد هزاران قطره خون از دل چکید
تا نشان قطرهای زآن یافتم
خود چه بحر است این که در عمری دراز
هرگزش نه سر نه پایان یافتم
❈۵❈
شمعهای عشق از سودای دوست
در دل عطار سوزان یافتم
کامنت ها