عطار:دریاب که رخت برنهادم روی از عالم بدر نهادم
❈۱❈
دریاب که رخت برنهادم
روی از عالم بدر نهادم
هم غصه به زیر پای بردم
هم پای به آن زبر نهادم
❈۲❈
نایافته وصل جان بدادم
این نیز بر آن دگر نهادم
دریای غم تو موج میزد
من روی به موج در نهادم
❈۳❈
ناگاه به درد غرق گشتم
یک گام چو بیشتر نهادم
گفتی سفری بکن که در راه
از بهر تو صد خطر نهادم
❈۴❈
از خاک در تو برگرفتم
آن روی که در سفر نهادم
فراشی خاک درگه تو
با جانب چشم تر نهادم
❈۵❈
خون خوردن جاودانه بی تو
قسم دل بی خبر نهادم
از خون سرشک من گلی شد
هر خشت که زیر سر نهادم
❈۶❈
جز نام تو بار بر نیاورد
هر داغ که بر جگر نهادم
در آتش دل بتافتم گرم
از هر داغی که بر نهادم
❈۷❈
بس مهر که از خیال رویت
بر مردمک بصر نهادم
آن چندان مهر تا قیامت
از بهر یکی نظر نهادم
❈۸❈
بی او نظری فرید نگشاد
کین قاعده معتبر نهادم
کامنت ها