عطار:رفتم به زیر پرده و بیرون نیامدم تا صید پردهبازی گردون نیامدم
❈۱❈
رفتم به زیر پرده و بیرون نیامدم
تا صید پردهبازی گردون نیامدم
چون قطب ساکن آمدم اندر مقام فقر
هر لحظه همچو چرخ دگرگون نیامدم
❈۲❈
بنهادهام قدم به حرمگاه فقر در
تا هرچه بود از همه بیرون نیامدم
زر همچو گل ز صره از آن ریختم به خاک
تا همچو غنچه با دل پر خون نیامدم
❈۳❈
از اهل روزگار به معیار امتحان
کم نیستم به هیچ، گر افزون نیامدم
همچون مگس به ریزهٔ کس ننگریستم
هر چند چون همای همایون نیامدم
❈۴❈
منت خدای را که اگر بود و گر نبود
در زیر بار منت هر دون نیامدم
هر بی خبر برون درست از وجود من
آخر من از عدم به شبیخون نیامدم
❈۵❈
عطار پر به سوی فلک همچو جبرئیل
راه زمین مرو که چو قارون نیامدم
کامنت ها