گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عطار:دل رفت وز جان خبر ندارم این بود سخن دگر ندارم

❈۱❈
دل رفت وز جان خبر ندارم این بود سخن دگر ندارم
گرچه شده‌ام چو موی بی او یک موی ازو خبر ندارم
❈۲❈
همچون گویم که در ره او دارم سر او و سر ندارم
هم بی خبرم ز کار هر دم هم یک دم کارگر ندارم
❈۳❈
راه است بدو ز ذره ذره من دیدهٔ راهبر ندارم
خورشید همه جهان گرفته است من سوخته دل نظر ندارم
❈۴❈
چندان که روم به نیستی در از هستی او گذر ندارم
فریاد که زیر پرده مردم افسوس که پرده در ندارم
❈۵❈
گرچه همه چیزها بدیدم جز نام ز نامور ندارم
زان چیز که اصل چیزها اوست مویی خبر و اثر ندارم
❈۶❈
دردا که شدم به خاک و در دست جز باد ز خشک و تر ندارم
فی‌الجمله نصیبه‌ای که بایست گر دارم ازو وگر ندارم
❈۷❈
افسانهٔ عشق او شدم من وافسانه جزین ز بر ندارم
با این همه ناامیدی عشق دل از غم عشق بر ندارم
❈۸❈
سیمرغ جهانم و چو عطار یک مرغ به زیر پر ندارم

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۵۱۷

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها