عطار:گنج دزدیده ز جایی پی برم گر به کوی دلربایی پی برم
❈۱❈
گنج دزدیده ز جایی پی برم
گر به کوی دلربایی پی برم
جان برافشانم چو پروانه ز شوق
گر به قرب جانفزایی پی برم
❈۲❈
عشق دریایی است من در قعر او
غرقهام تا آشنایی پی برم
چون کسی بر آب دریا پی نبرد
من چه سان نه سر نه پایی پی برم
❈۳❈
چرخ چندین گشت و بر جای خوداست
من چگونه ره به جایی پی برم
راضیم گر من درین راه عظیم
تا ابد بر یک درایی پی برم
❈۴❈
سر دراندازم ز شادی همچو نون
گر به میم مرحبایی پی برم
نیست ممکن کاب حیوان قطرهای
خاصه در تاریکنایی پی برم
❈۵❈
چون مجاز افتادهام نادر بود
کز حقیقت ماجرایی پی برم
میروم گمراه نه دین و نه دل
تا نسیم رهنمایی پی برم
❈۶❈
چون نهان است آنکه صد بارم بکشت
از کجا من خونبهایی پی برم
پست میرم عاقبت در چاه بعد
گرچه هر دم ماورایی پی برم
❈۷❈
چون ندارد منتها پیشان عشق
پس چگونه منتهایی پی برم
چون بقای این جهان عین فناست
بود که زان عالم بقایی پی برم
❈۸❈
ور ز پیشانم بقایی روی نیست
بو که در پایان فنایی پی برم
مصر جامع پی نبردی ای فرید
خوشدلم گر روستایی پی برم
کامنت ها