گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عطار:چون ندارم سر یک موی خبر زانچه منم بی خبر عمر به سر می‌برم و دم نزنم

❈۱❈
چون ندارم سر یک موی خبر زانچه منم بی خبر عمر به سر می‌برم و دم نزنم
نا پدیدار شود در بر من هر دو جهان گر پدیدار شود یک سر مو زانچه منم
❈۲❈
مشکل این است که از خویشتنم نیست خبر مگر این مشکل از آن است که بی خویشتنم
قرب سی سال ز خود خاک همی دادم باد تا به جان راه برم راه ببردم به تنم
❈۳❈
ای گل باغ دلم، پرده برانداز از روی ورنه چون گل ز تو صد پاره کنم پیرهنم
چون تویی جمله چرا از تو خبر نیست مرا که به جان آمد ازین غصه تن ممتحنم
❈۴❈
من تو را دارم و بس، در دو جهان وین عجب است که ز تو در دو جهان بوی ندارم چکنم
تو فکندی ز وطن دور مرا دستم گیر که چنین بی دل و بی صبر ز حب الوطنم
❈۵❈
تا که هستم سخنم از تو و از شیوهٔ توست چه غمم بودی اگر بشنویی یک سخنم
گر چو شمعم بکشی زار همه روز رواست ور بسوزیم به شب عاشق آن سوختنم
❈۶❈
ور شدم خسته و کشته کفنی نیست مرا بی گل روی تو چون لاله بس از خون کفنم
ور شوم سوخته و آب ندارم بر لب صف کشم از مژه و آنگه صف دریا شکنم
❈۷❈
چون فرید از غم تو سوخته شد نیست عجب که چو شمع آتش سوزنده دمد از دهنم

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۵۶۵

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها