عطار:دل ندارم، صبر بی دل چون کنم صبر و دل در عشق حاصل چون کنم
❈۱❈
دل ندارم، صبر بی دل چون کنم
صبر و دل در عشق حاصل چون کنم
در بیابانی که پایان کس ندید
کاروان بگذشت، منزل چون کنم
❈۲❈
همرهان رفتند و من بی روی و راه
دست بر سر پای در گل چون کنم
همچو مرغ نیم بسمل بال و پر
می‌زنم تا خویش بسمل چون کنم
❈۳❈
بر امید قطره‌ای آب حیات
نوش کردن زهر قاتل چون کنم
چون دلم خون گشت و جان بر لب رسید
چاره جان داروی دل چون کنم
❈۴❈
هر کسی گوید که این دردت ز چیست
پیش دارم کار مشکل چون کنم
مبتلا شد دل به جهل نفس شوم
با بلای نفس جاهل چون کنم
❈۵❈
نفس، گرگ بد رگ است و سگ پرست
همچو روح‌القدس عاقل چون کنم
ناقصی کو در دم خر می‌زید
از دم عیسیش کامل چون کنم
❈۶❈
مدبری کز جرعه دردی خوش است
از می معنیش مقبل چون کنم
چون ز غفلت درد من از حد گذشت
داروی عطار غافل چون کنم
کامنت ها