عطار:ما ز عشقت آتشین دل ماندهایم دست بر سر پای در گل ماندهایم
❈۱❈
ما ز عشقت آتشین دل ماندهایم
دست بر سر پای در گل ماندهایم
خاک راه از اشک ما گل گشت و ما
پای در گل دست بر دل ماندهایم
❈۲❈
ناگهانی برق وصل تو بجست
ما ندانستیم و غافل ماندهایم
لاجرم از بس که بال و پر زدیم
همچو مرغ نیم بسمل ماندهایم
❈۳❈
چون ز عشقت هیچ مشکل حل نشد
دایما در کار مشکل ماندهایم
عشق تو دریاست اما زان چه سود
چون ز غفلت ما به ساحل ماندهایم
❈۴❈
کی تواند یافت عطار از تو کام
چون نخستین گام منزل ماندهایم
کامنت ها