گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عطار:هر آن نقشی که بر صحرا نهادیم تو زیبا بین که ما زیبا نهادیم

❈۱❈
هر آن نقشی که بر صحرا نهادیم تو زیبا بین که ما زیبا نهادیم
سر مویی ز زلف خود نمودیم جهان را در بسی غوغا نهادیم
❈۲❈
چو آدم را فرستادیم بیرون جمال خویش بر صحرا نهادیم
جمال ما ببین کین راز پنهان اگر چشمت بود پیدا نهادیم
❈۳❈
وگر چشمت نباشد همچنان دان که گوهر پیش نابینا نهادیم
کسی ننهاد و نتواند نهادن طلسماتی که هر دم ما نهادیم
❈۴❈
مباش احول مسمی جز یکی نیست اگرچه این همه اسما نهادیم
یقین می‌دان که چندینی عجایب برای یک دل دانا نهادیم
❈۵❈
ز چندینی عجایب حصهٔ تو اگر دانا نه‌ای سودا نهادیم
مشو مغرور چندین نقش زیراک بنای جمله بر دریا نهادیم
❈۶❈
اگر موجی از آن دریا برآید شود ناچیز هرچ اینجا نهادیم
اگر اینجا ز دریا برکناری جهانی پر غمت آنجا نهادیم
❈۷❈
وگر همرنگ دریا گردی امروز تو را سلطانی فردا نهادیم
دل عطار را در عشق این راه چه گویی بی سر و بی پا نهادیم

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۶۰۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

آمیز
2018-07-23T00:04:59
مباش احوال مسمی جز یکی نیست، بنظر بجای احوال، باید احول قرار بگیره که بمعنی لوچ و دوبین و ... ستبا تشکر