عطار:دل ز عشق تو خون توان کردن عقل را سرنگون توان کردن
❈۱❈
دل ز عشق تو خون توان کردن
عقل را سرنگون توان کردن
هرچه جز عشق توست از سردل
تا قیامت برون توان کردن
❈۲❈
تا زبونگیری آنکه را خواهی
خویشتن را زبون توان کردن
تا همه خون خوریم در غم تو
هرچه داریم خون توان کردن
❈۳❈
گوییم صبر کن چه میگویی
از تو خود صبر چون توان کردن
نظری کن که چون بمردم من
کی کنی پس کنون توان کردن
❈۴❈
برامید تو در پی عطار
سفر اندرون توان کردن
کامنت ها