عطار:ای خم چرخ از خم ابروی تو آفتاب و ماه عکس روی تو
❈۱❈
ای خم چرخ از خم ابروی تو
آفتاب و ماه عکس روی تو
تا به کوی عقل و جان کردی گذر
معتکف شد عقل و جان در کوی تو
❈۲❈
کی دهد آن را که بویی دادهای
هر دو عالم بوی یکتا موی تو
در میان جان و دل پنهان شدی
تا نیاید هیچکس ره سوی تو
❈۳❈
چون تویی جان و دلم را جان و دل
من ز جان و دل شدم هندوی تو
عشق تو چندان که میسوزد دلم
می نیاید از دلم جز بوی تو
❈۴❈
پشت گردانید دایم از دو کون
تا ابد عطار در پهلوی تو
کامنت ها