عطار:گر کسی یابد درین کو خانهای هر دمش واجب بود شکرانهای
❈۱❈
گر کسی یابد درین کو خانهای
هر دمش واجب بود شکرانهای
هر که او بویی ندارد زین حدیث
هر بن مویش بود بتخانهای
❈۲❈
هر که در عقل لجوج خویش ماند
زین سخن خواند مرا دیوانهای
هر که اینجا آشنای او نشد
باز ماند تا ابد بیگانهای
❈۳❈
گر چنین خوابت نبردی از غرور
این سخن نشنودیی افسانهای
زنصفت را نیست با این راز کار
پر دلی میباید و مردانهای
❈۴❈
مرغ این اسرار را در حوصله
از دو عالم میبباید دانهای
گر ازین مویی چو شانه ره بری
شاخ شاخ آید دلت چون شانهای
❈۵❈
گر برانند از دو عالم باک نیست
هست زین هر دو برون ویرانهای
زان شرابی کان شراب عاشقانست
نیست در هر دو جهان پیمانهای
❈۶❈
گر جهان آتش بگیرد پیش و پس
نیستم آخر کم از پروانهای
خویش بر آتش زنم پروانهوار
یا بسوزم یا شوم فرزانهای
❈۷❈
شمع جمعم من که هر دم غیب پاک
میدهد عطار را پروانهای
کامنت ها