عطار:عشق را گر سری پدیدستی این در بسته را کلیدستی
❈۱❈
عشق را گر سری پدیدستی
این در بسته را کلیدستی
نرسد هیچکس به درگه عشق
کاشکی هیچ کس رسیدستی
❈۲❈
یا اگر کس به پیشگه نرسد
اثر آن ز دور دیدستی
لیک عالم ز عشق موج زن است
ورنه عاشق نیارمیدستی
❈۳❈
در دل ار نیستی تسلی عشق
بارها زین قفس پریدستی
در بیابان عشق نعرهزنان
بی سر و پای میدویدستی
❈۴❈
گاه چون خاک میفتادستی
گاه چون باد میوزیدستی
به یکی آه آتشین در راه
پرده از پیش بر دریدستی
❈۵❈
در میان شرابخانهٔ عشق
بی دهان قطرهای چشیدستی
تا صبوح ابد چو دلشدگان
نعرهٔ عشق بر کشیدستی
❈۶❈
دل عطار را درین معنی
به سخن روح پروریدستی
کامنت ها