گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عطار:تو را تا سر بود برجا کجا داری کله داری که شمع از بی سری یابد کلاه از نور جباری

❈۱❈
تو را تا سر بود برجا کجا داری کله داری که شمع از بی سری یابد کلاه از نور جباری
سر یک موی سر مفراز و سر در باز و سر بر نه اگر پیش سر اندازان سزای تن، سری داری
❈۲❈
چو بار آمد سر یحیی سرش بر تیرگی ماند درین سر باختن این سر بدان گر مرد اسراری
مبر مویی وجود آنجا که دایم آن وجودت بس که مویی نیست تدبیرت مگر از خویش بیزاری
❈۳❈
اگر یک پرتو این نور بر هر دو جهان افتد شود هر دو جهان از شرم چون یک ذره متواری
چو عالم ذره‌ای است اینجا ز عالم چند باشی تو که در پیش چنین کاری کمر بندی به عیاری
❈۴❈
چو شد ذات و صفت بندت مرو با این و آن آنجا چو گل زانجا برند آنجا چه خواهی برد جز زاری
صفات نیک و بد آنجا بسوزد آتش غیرت مبر جز هیچ آنجا هیچ تا برهی به دشواری
❈۵❈
چه می‌گویم نه‌ای تو مرد این اسرار دین‌پرور که تو از دنیی جافی بماندی در نگونساری
به دنیا عمر در جوجو بسر بردی عجب این است که در عقباب خواهد بود زان جوجو گرفتاری
❈۶❈
به دنیا و به عقبی در چو خر در جو به جو ماندی ز روح عیسوی بویی به تو نرسید پنداری
چو در جانت ز دنیا بار بسیار است و از دین نه
تو را زین بار جان دین رفت و دنیا هم به سر باری
اگر از زندگی خود نکردی ذره‌ای حاصل چه داری غم چو کردی جمع این دنیای مرداری
❈۷❈
دل عطار خونی شد ازین دریای بوقلمون چه دنیا دیو مردم‌خوار و چندین خلق پرواری

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۷۷۵

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها