عطار:ای حسن تو آب زندگانی تدبیر وصال ما تو دانی
❈۱❈
ای حسن تو آب زندگانی
تدبیر وصال ما تو دانی
از دیده برون مشو که نوری
وز بنده جدا مشو که جانی
❈۲❈
ما با تو چو تیر راست گشتیم
با ما تو هنوز چون کمانی
پرسی تو ز من که عاشقی چیست
روزی که چو من شوی بدانی
❈۳❈
زنهار مشو تو در خرابات
هرچند قلندر جهانی
شطرنج مباز با ملوکان
شهمات شوی و ره ندانی
❈۴❈
عطار سخن چنین همی گفت
روح است غذای مرد فانی
کامنت ها