گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عطار:تا چشم برندوزی از هرچه در جهان است در چشم دل نیاید چیزی که مغز جان است

❈۱❈
تا چشم برندوزی از هرچه در جهان است در چشم دل نیاید چیزی که مغز جان است
در عشق درد خود را هرگز کران نبینی زیرا که عشق جانان دریای بی‌کران است
❈۲❈
تا چند جویی آخر از جان نشان جانان در باز جان و دل را کین راه بی نشان است
تا کی ز هستی تو کز هستی تو باقی گر نیست بیش مویی صد کوه در میان است
❈۳❈
هر جان که در ره آمد لاف یقین بسی زد لیکن نصیب جان زان پندار یا گمان است
اندیشه کن تو با خود تا در دو کون هرگز یک قطره آب تیره دریا کجا بدان است
❈۴❈
رند شراب خواره، چون مست مست گردد گوید که هر دو عالم در حکم من روان است
لیکن چو باهش آید در خود کند نگاهی حالی خجل بماند داند که نه چنان است
❈۵❈
عطار مست عشقی از عشق چند لافی گر طالبی فنا شو مطلوب بس عیان است

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۸۲

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

مهدی
2019-04-07T11:09:03
در مصرع دوم از بیت پنجم در برخی کتب چنین آمده استلیکن نصیب جانان پندار یا گمان استکه با توجه به وزن شعر به نظر درست می اید