گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عطار:جان به لب آورده‌ام تا از لبم جانی دهی دل ز من بربوده‌ای باشد که تاوانی دهی

❈۱❈
جان به لب آورده‌ام تا از لبم جانی دهی دل ز من بربوده‌ای باشد که تاوانی دهی
از لبت جانی همی خواهم برای خویش نه زانکه هم بر تو فشانم گر مرا جانی دهی
❈۲❈
تو همی خواهی که هر تابی اندر زلف توست همچو زلف خویش در کار پریشانی دهی
من چو گویی پا و سر گم کرده‌ام تا تو مرا زلف بفشانی و از هر حلقه چوگانی دهی
❈۳❈
من کیم مهمان تو، تو تنگ‌ها داری شکر می‌سزد گر یک شکر آخر به مهمانی دهی
من سگ کوی توام شیری شوم گر گاه گاه چون سگان کوی خویشم ریزهٔ خوانی دهی
❈۴❈
چون نمی‌یابند از وصل تو شاهان ذره‌ای نیست ممکن گر چنان ملکی به دربانی دهی
من که باشم تا به خون من بیالایی تو دست این به دست من برآید گر تو فرمانی دهی
❈۵❈
کی رسم در گرد وصل تو که تا می‌بنگرم هر دمم تشنه جگر سر در بیابانی دهی
داد از بیداد تو عطار مسکین دل ز دست دست آن داری که تو داد سخن دانی دهی

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۸۳۷

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

نادر..
2018-05-20T22:24:39
بر تو فشانم گر مرا جانی دهی...